ارکستراسیون یک تحول دیجیتال
در عصر تحول دیجیتال، یکی از مهمترین سوالاتی که یک سازمان به دنبال تحول باید به آن پاسخ بدهد این است که آیا میخواهد کسب و کار قدیمی خود را دیجیتال کند و یا اینکه قصد راه اندازی کسب و کار دیجیتالی جدید را دارد؟
در حالیکه برخی از شرکتها به اشتباه به دنبال پاسخ به این سوال هستند که چگونه باید تغییر کنیم ؟؟ آنها ابتدا لازم است از خود بپرسند که اصلا آیا ما میتوانیم تغییر کنیم ؟؟
اگر یک استراتژی بسیار عالی کند و آهسته اجرایی گردد، ارزش حداقلی را به ارمغان می آورد چرا که روند بازار، سرعت گرفتن در دوره های زمانی بسیار کوتاه است. از این رو کسب و کارها بایستی چابکی را نه بعنوان یک واژه متداول و کلیشه ای بلکه بعنوان یک اصلِ منتهی به تصمیم گیری سریع و همچنین توان ریسک پذیری بیشتر سرلوحه کارشان قرار دهند و اینجاست که باید از یک رویکرد جدید برای تغییر در مدیریت، بهره گرفته شود.
دیجیتالی شدن کسب و کارهای قدیمی و جدید
دیجیتال کردن کسب و کارهای قدیمی، به احتمال زیاد اتصال فناوری های دیجیتال به جنبه های مختلف یک بنگاه اقتصادی و معرفی عناصر دیجیتال به تجربهی مشتری را شامل میشود. در حالیکه این اقدامات میتوانند اثربخشی کسب و کار را بهبود بخشند، اما با این وجود مدل فعلی کسب و کار را حفظ کرده و هم اینکه تحول آفرین نیستند.
بررسی های مجله ی MIT Sloan Management Review (متعلق به دانشکده کسب و کار
MIT در ماساچوست) و مطالعه جهانی ۲۰۱۵ دلوتی درباره ی کسب و کارهای دیجیتال این نتیجه را میدهد که کسب و کارهای دیجیتال در حال بلوغ با تمرکز بر یکپارچه کردن فناوری های دیجیتال در حوزه هایی چون اجتماعی، موبایل، آنالیتیک و ابری در واقع میخواهند چگونگی عملکرد کسب وکارهایشان را در این مسیر در حال تحول مشخص نمایند. در این میان، کسب و کارهای دیجیتالی نابالغ بر حل کردن مشکلات کسب و کارِ گسسته و مجزا از طریق فناوری های دیجیتالی منفرد متمرکز گردیده اند.
برای رسیدن به یک کسب و کار دیجیتال بایستی بر استراتژی و نه فناوری تمرکز کرد. استراتژی قوه محرکه ی تحول دیجیتال میباشد. تحول دیجیتال واقعی یک کار بسیار پیچیده و دشوار است. ما درباره ی یک مفهوم جدید از کسب و کار صحبت نمیکنیم؛ بلکه منظور ما یک انقلاب کسب و کارانه به مراه محیط های عملیاتی جدید، ارزش پیشنهادی، ساختارهای سازمانی و مدل های کسب و کار (اکوسیستمها و اتحادها) است.
خلق یک کسب و کار دیجیتال میتواند تصویر بازنگری شده ای از یک کسب و کار؛ مبتنی بر درک قابلیت های اساسی، نیازمندی های مشتری و متمایزسازی ارائه نماید. در واقع الزامات کاملا متفاوتی وجود داشته و نه تنها الزامات فناوارنه بلکه مهارتهای متفاوت برای یک اقتصاد دیجیتالی جدید را در بر میگیرد.
همکاری در دنیای دیجیتال
.
در این حوزه همکاری از اهمیت بسزایی برخوردار است. موفقیت در دنیای دیجیتال مستلزم وجود همکاری در ارکان و ابعاد مختلفی است. در حالیکه همکاری باید مورد توجه ویژه قرار بگیرد اما با اینحال، گاهی یک انحراف چشمگیرِ فرهنگی را برای برخی از سازمانها نیز به ارمغان می آورد و مهم تر اینکه اگر بادقت پیشبینی و مدیریت نشود میتواند سرعت تحول دیجیتال را به شدت کاهش بدهد.
سه حوزه ی کلیدی برای همکاری عبارتند از:
- مشتری: غنی سازی تجربه ی مشتری از طریق دسته بندی محصولات و خدماتی که بر اساس ارزشِ
اشتراکی ارائه میشوند، میتواند فرصت های تجاری فراوانی را فراهم کند. - زنجیره ی ارزش: استقرار اکوسیستم هایی برای تجمیع عناصرِ پیشنهاد مشتری که توأماً تقویت
ارزش پیشنهادی و کاهش دورههای زمانی تحویل (محصولات و خدمات) را رقم میزنند. - شرکت: شکستن سیلوهای کارکردی و همکاری با یک بازار مشترک رو به جهت گیری نکته ای
حیاتی است.
داشتن اتصال به تحولات؛ یک نوآوری قلمداد میگردد. نوآوری در تمامی اقسامش تنها یک سنگ بنای حیاتی در تحول دیجیتالی نیست؛ بلکه باید بخشی از بافت یک سازمان دیجیتالی جدید (و نه تنها یک فرآیند یکبار مصرف) باشد.
نوآوری در روند توسعه کسب و کار و تحول دیجیتال
با بررسی منابع و رویکردهای جدید منتهی به نوآوری میتوان روند توسعه و ریسک زدایی این فرآیند را تضمین و تسریع بخشید. از نقطه نظر عملیاتی، کسب و کارهای پسا تحولی برای تضمین این مطلب که نوآوری دائماً یک نوسازی را تجربه میکند و همچنین با یک بازار متغیر همسویی کامل دارد، نیازمند یک موتور نوآوری هستند.
در واقع نوآوری باید نفوذی عمیق در سازمان و فرهنگ داشته باشد (البته نه به صورت یک تابع و کارکرد سازمانی. ) همکاری از طریق یک مدل هم سپاری یا برون سپاری میتواند نتایج عالی تری را به ارمغان بیاورد: سریعتر، بهتر، ارزانتر.
همانگونه که پیشتر ذکر گردید کسب و کارهای دیجیتال به یک استراتژی و همچنین یک دسته از مهارتهای بسیار متفاوت نیاز دارند. گذر از یک کسب و کار سنتی البته که کاری پیچیده و دشوار . . . اما حیاتی برای کسب موفقیت میباشد. استراتژی بایستی بر این موارد متمرکز شود:
- رهبری
معاون (مدیر ارشد) مالی، مدیر ارشد فناوری و مدیر ارشد اطلاعات بعنوان شرکای کسب و کار - قابلیت ها
سازمان و فرهنگ
پردازش استعدادها و باز ساماندهی - منبع یابی
منابع و روابط جدید - مشوق ها و جوایز
همسویی با مدلهای جدید کسب و کار ارائه نتایج سنجش پذیر با پاسخگویی و مسئولیت پذیری به اشتراک گذاشته شده.